ریشه لغوی
کلمه دیزل نام یک مخترع آلمانی به نام دکتر رودلف دیزل است که در سال ۱۸۹۲ نوع خاصی از موتورهای احتراق داخلی را به ثبت رساند، به احترام این مخترع اینگونه موتورها را موتورهای دیزل مینامند
دید کلی
ادامه مطلب ...
«لیلای» عزیزم! اکنون که این وصیت نامه را می نویسم با سرعت زیادی کوله بار به دوش برای ماموریت عازم خط مقدم هستم. همین قدر که می دانم وظیفه است، شکسته و بسته می نویسم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ادامه مطلب ...
در صف طولانی بهشت، در روز قیامت یک راننده اتوبوس در جلو و یک کشیش پشت سر راننده ایستاده بودند.
نوبت راننده که رسید فرشتهای نگاهی عمیق به کارنامهاش انداخت و بهش گفت: شما بفرمائید بهشت.
نوبت کشیشه که رسید فرشته نگاهی به کارنامهاش کرد و بی معطلی گفت: شما برید جهنم که به خدمتتون برسند.
کشیشه
تا اینو شنید صدای اعتراضش بلند شد که: این بی عدالتیه که این یارو ،
راننده اتوبوس به بهشت بره و من به جهنم. من که تمام عمرم را تو کلیسا صرف
عبادت خدا کردهام.
فرشته با مهربانی بهش گفت: ببین، اون یارو رانننده
اتوبوس وقتی رانندگی میکرد تمام سرنشینان اتوبوس هر کاری داشتند ول میکردند
فقط دعا میکردند ولی تو ، وقتی موعظه میخوندی تمام کسانی که تو کلیسا
بودند خوابشون میگرفت.
می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد.
هنگامی
که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست
بر قضا سه رأس از الاغ ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ
های گمشده را گرفت. از قرار معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود.
نزدیک
ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد
کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند و از امام جماعت بخواهد تا بالای
منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند.
مرد روستایی همین کار را کرد.
امام
جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که خواند بالای منبر رفت و
از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد و گفت: «آهای مردم
در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟»
خشکه مقدسی از جا برخاست و گفت: «من!»
امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد: «آهای مردم! در میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟»
خشکه مقدس دیگر برخاست و گفت: «من!»
امام جماعت بار سوم گفت: «آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای خوش (صدای دلنشین) متنفر باشد؟»
خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت: «من!»
سپس امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت: بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و برو
گردآوری: گروه اینترنتی تاجریان
خبرگزاری فارس: یک روزنامه آمریکایی فاش کرد که ظرف دو سال گذشته ایران توانسته است یک ماهواره جاسوسی سیا را از کار بیندازد.
ادامه مطلب ...
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت .
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
منبع: کتاب آخرین گفتارها
.........................................
ادامه مطلب ...